جدول جو
جدول جو

معنی چشمه کاظم - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه کاظم
(چَ مَ ظِ)
دهی است از دهستان نجف آباد شهرستان بیجار که در 17 هزارگزی شمال خاوری نجف آباد و3 هزارگزی جنوب راه شوسۀ بیجار به سنندج واقع است. تپه ماهوری و سردسیر است و 170 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، صنایع دستی زنان بافتن قالیچه، گلیم و جاجیم وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ مَ کَ)
دهی است از دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان بم که در 7 هزارگزی باختر بم و 6 هزارگزی راه شوسۀ بم به کرمان واقع است. جلگه و گرمسیر است و 83 تن سکنه دارد. آبش از قنات. محصولش غلات و خرما. شغل اهالی زراعت و راهش فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
دهی است جزءدهستان دودانگۀ بخش ضیأآباد شهرستان قزوین که در 6 هزارگزی ضیأآباد و 6 هزارگزی راه شوسه واقع است و270 تن سکنه دارد. محصول این آبادی غله، کشمش، بادام و گردو است. شغل اهالی زراعت و بافتن قالی و گلیم و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ یِ)
شبکه های دام. (آنندراج) :
خال تو همچو حلقۀ زلف تو دلرباست
این دانه را ز چشمۀ دام آب داده اند.
سلیم (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’قریه ای است در کنار رود سیم بار متعلق به بجنورد که زراعتش آبی و هوایش گرم است و پانزده خانوار سکنه دارد’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 244)
لغت نامه دهخدا
(چَ / چِ مَ / مِ)
کار خوب و پسندیده. (آنندراج) :
چاک در پیرهن یوسف عقل افکندند
چشمه کاریست که در دست زلیخای دل است.
صائب (از آنندراج).
رجوع به چشمه شود
لغت نامه دهخدا